جدول جو
جدول جو

معنی گوش قلم - جستجوی لغت در جدول جو

گوش قلم
(شِ قَ لَ)
تنها و جریده. و این همان است که به اسب و قمچی شهرت دارد. دم قلم. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خوش قدم
تصویر خوش قدم
ویژگی کسی که قدمش میمون و مبارک است
نیک پی، خجسته پی، فرّخ پی، سپیدپا، فرّخ قدم، فرخنده پی، پی سفید، پی خجسته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خوش قلب
تصویر خوش قلب
ویژگی کسی که به دیگران کینه و دشمنی ندارد، خوش باطن، پاک دل، خیرخواه
فرهنگ فارسی عمید
(خوَشْ / خُشْ قَ لَ)
کاغذ صاف و نرمی که به خوبی و روانی توان بر آن نوشت. (از غیاث اللغات) (آنندراج) :
می توان زد رقمی خواه به خون خواه به نیل
صفحۀ کاهی رخسارۀ ما خوش قلم است.
طالب آملی (از آنندراج).
بیاض گردن او دست را ز کار برد
بیاض خوش قلم از دست اختیار برد.
صائب (از آنندراج).
رخ تو از خط مشکین رقم خطر دارد
سیاه زود شود صفحه ای که خوش قلم است.
صائب (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(گَ)
جانوربحری است جهت مهره زدن به کار آید. (نزهه القلوب)
لغت نامه دهخدا
(خوَشْ / خُشْ قَ دَ)
دهی از دهستان علیشروان بخش بدره ایلام، واقع در 65هزارگزی خاور ایلام. کوهستانی و سردسیر با 320 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(خوَشْ / خُشْ قَ دَ)
مبارک پی. میمون النقیبه. فرخ پی. فرخنده پی. خجسته پی. مقابل بدقدم. (یادداشت مؤلف) ، نامی از نامهای کنیزان سیاه. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(خوَشْ / خُشْ قَ)
نیکخواه. خواهندۀ خوشی برای دیگران. مقابل بدقلب
لغت نامه دهخدا
(خوَشْ / خُشْ قِ لِ)
خوش خوی. مقابل بدخلق و بدخوی. (یادداشت مؤلف). خوشرفتار. با رفتاری غیرسرکش
لغت نامه دهخدا
(قَ لَ)
پاره چوب باریکی که یک سرش (سری که به آن نیش آهنین پیوندد و یا در آن نیش آهنین گذارند) ستبرتر از سر دیگر باشد و هر چه از سربدم رود رفته رفته باریکتر شود. امروز بیشتر آن را از کائوچو و نظایر آن میسازند و بهمین نام مینامند
لغت نامه دهخدا
(شَ / شِ)
دهی است از بخش قشم شهرستان بندرعباس. واقع در 40000 گزی باختر قشم و 40000 گزی جنوب راه مالرو قشم به باسعید. و جلگه و گرمسیر و سکنۀ آن 150 تن است. آب آن از چاه و باران و محصول آن خرما و غلات و شغل اهالی زراعت و صید ماهی و راه آن مالرو و صنایع دستی آنان پارچه بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
جانوری بحری است که جهت مهره زدن بکار آید (نزهه القلوب)، توضیح امکان دارد که مراد ماهی مرکب که یکی از نواعم از دسته پابرسران است باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوش قلب
تصویر خوش قلب
طيّب القلب
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از خوش قلب
تصویر خوش قلب
Kindhearted
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از خوش قلب
تصویر خوش قلب
bienveillant
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از خوش قلب
تصویر خوش قلب
bondoso
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از خوش قلب
تصویر خوش قلب
উদারমনা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از خوش قلب
تصویر خوش قلب
добросердечный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از خوش قلب
تصویر خوش قلب
gutherzig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از خوش قلب
تصویر خوش قلب
добросердий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از خوش قلب
تصویر خوش قلب
dobroduszny
دیکشنری فارسی به لهستانی
خوش قلب، دل شاد
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از خوش قلب
تصویر خوش قلب
خوش قلب
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از خوش قلب
تصویر خوش قلب
mwenye moyo safi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از خوش قلب
تصویر خوش قلب
di buon cuore
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از خوش قلب
تصویر خوش قلب
iyi kalpli
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از خوش قلب
تصویر خوش قلب
마음씨 좋은
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از خوش قلب
تصویر خوش قلب
心優しい
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از خوش قلب
تصویر خوش قلب
לבבי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از خوش قلب
تصویر خوش قلب
दयालु
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از خوش قلب
تصویر خوش قلب
善良的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از خوش قلب
تصویر خوش قلب
มีใจดี
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از خوش قلب
تصویر خوش قلب
goedhartig
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از خوش قلب
تصویر خوش قلب
bondadoso
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از خوش قلب
تصویر خوش قلب
baik hati
دیکشنری فارسی به اندونزیایی